حسام الدین شفیعیان

وبلاگ رسمی و شخصی حسام الدین شفیعیان

باورتان می شود این مرد 20 ساله 50 سال سن دارد!

۵۱۵ بازديد


چوآندو تان، عکاس سنگاپوری شما را شگفت زده می‌کند، زیرا باور کنید یا نه، او واقعا ۵۰ سال سن دارد. بله او پنجاه سال سن دارد، اما هرروز جوان‌تر می‌شود. دوستانش او را با نام سی دی می‌شناسند و از وقتی تصاویرش در بک مقاله در یک وبسایت خبری چینی منتشر شده، توجه همه را در سراسر جهان به خود جلب کرده است.

تان که نیم قرن زندگی کرده در اواخر دهه ۸۰ و اوایل دهه ۹۰ یکی از محبوب‌ترین مدل‌های سنگاپور بوده است. اما راز او چیست؟ به جز ژنتیک فوق العاده‌ای که دارد، او بسیار کار می‌کند، از حمام کردن صبح زود و آخر شب خودداری می‌کند و به طور مرتب مرغ هینان می‌خورد.

یکی از مشهورترین مدلینگهای مرد کشور سنگاپور متولد اواخر دهه 80 و اوایل 90 است اما سن او را به هیچ وجه نمی توان از روی چهره و اندامش تشخیص داد چرا که این آقای 50 ساله تمام ویژگی های ظاهری و جسمی یک جوان 20 ساله را دارد.

در مورد جوان ماندن او بسیار سوال می شود که این مدلینگ اغلب با خنده از کنار این سوالات می گذرد ولی این بار با پاسخ به آن اعلام کرد که هیچ روش غیرطبیعی برای جوان ماندن انجام نداده است. 

"چاندو تان" که روز به روز جوان تر می شود توجه بسیاری را به خود جلب کرده است او که بعد از مصاحبه در یکی از مجلات خبری چینی مشهور شد در مورد علت جوان ماندن خود می گوید:

اولین دلیل جوانی من در این سن ژنتیک من است ولی این تنها دلیل نیست و من سالهاست که سبک زندگی ام را برای این مسیر تغییر داده ام.

من هرگز ابتدای صبح و آخر شب استحمام نمی کنم ، غذای مورد علاقه من خوراک مرغی است که با پای مرغ آماده می شود . در اخر هم باید بگویم که همانطور که هر کسی می تواند حدس بزند دلیل تناسب اندام من ورزش مداوم است و بس.

ماجرای مردی که از ترس صدام 22 سال در قبر زندگی کرد

۵۰۵ بازديد


ماجرای مردی که از ترس صدام 22 سال در قبر زندگی کرد بسیار جالب و دردناک است. به گزارش سماتک یک مرد عراقی در سن میانسالی حکم اعدامش توسط صدام صادر شد و این مرد برای فرار از مرگ ترجیح داد که مدتی را در یک گودال تاریک همچون قبر پنهان شود تا از دست نیروهای عراقی و اعدام نجات پیدا کند.

 

زندگی در یک گودال تنگ و تاریک حتی برای مدتی کوتاه شاید برای بسیاری از مردم کابوسی بسیار وحشتناک باشد ولی جواد الشماری سال‌ های زیادی در این شرایط سخت زندگی کرد تا بتواند از مرگ حتمی جان سالم به در ببرد. در حقیقت این مرد عراقی که در دوران حکومت صدام بر عراق به مرگ محکوم شده بود، برای نجات جان خودش تصمیم گرفت که به این گودال تاریک پناه ببرد و مدتی را در آنجا سپری کند.

غافل از اینکه این مدت کوتاه به 22 سال طولانی تبدیل خواهد شد تا اینکه بالاخره در سال 2003 و با سقوط رژیم صدام از این گودال خارج شد تا مثل بقیه مردم بدون‌ترس و هراس زندگی کند. به گزارش سماتک با اینکه چیزی حدود 9 سال از آزادی الشماری می‌گذرد اما هنوز هم خیلی‌ها داستان زندگی شگفت‌انگیز او را برای هم تعریف می‌کنند و این مرد عراقی بین هموطنانش چهره شناخته شده و معروفی است.

 

پناهگاهی که جواد الشماری 22 سال در آن مخفی شده بود هنوز هم در نزدیکی خانه آنها دیده می‌شود؛ حفره‌ای با ابعاد یک متر و نیم در دو متر که او در تمام این سال‌ها روزگارش را در داخل این گودال تاریک با فرشی کهنه، اندک وسایلی برای پختن غذا، یک رادیو و یک جلد قرآن گذرانده است؛ روزهایی که فکر می‌کرد هیچ‌وقت به پایان نخواهند رسید.

 

صدور حکم مرگ
سال 1979 بود که این مرد عراقی به جرم عضویت در حزب الدعوه که یک سازمان اسلام‌گرای شیعه در عراق است و سال 1957 توسط شاگردان و پیروان محمدباقر صدر تاسیس شده بود به مرگ محکوم شد. همین موضوع باعث شد که جواد الشماری برای نجات جانش از دست نیروهای صدام ،فرار را بر قرار ترجیح بدهد.

 

تقریبا دو سال از فرار الشماری می‌گذشت، او مخفیانه از یک نقطه به نقطه دیگر می‌رفت اما از آنجا که هر لحظه خطر شناسایی و دستگیری‌اش وجود داشت به این فکر افتاد که برای همیشه خودش را در یک مکان امن و ناشناخته مخفی کند. در نتیجه به کمک مادرش شروع به حفر گودالی در نزدیکی خانه پدری‌اش کرد تا مدتی را در آنجا بگذراند غافل از اینکه این حفره تاریک برای دو دهه به خانه او تبدیل خواهد شد.در تمام این سال‌ها که رژیم صدام دست به جنایت‌های مختلف می‌زد، جواد الشماری در گودال زیرزمینی‌اش دعا می‌کرد که هر چه سریعتر عمر این رژیم به سر آید.

در این مدت برادر او هم به مرگ محکوم شد و بدون اینکه دیداری با جواد داشته باشد جانش را از دست داد. با این حال جواد مجبور بود که همچنان در این گودال بماند. مادر او یار و یاور همیشگی‌اش بود؛ کسی که هیچ‌وقت پسرش را تنها نگذاشت. مادر الشماری در این مدت همیشه مخفیانه برای او آب و غذا می‌آورد تا اینکه برای مدتی بیمار شد و دیگر قادر به انجام این کار نبود.

 

الشماری می‌دانست که اگر اتفاقی برای مادرش بیفتد این گودال به گور ابدی او تبدیل خواهد شد. با این حال کاری جز انتظار کشیدن از دستش برنمی‌آمد. شرایط الشماری در گودال بسیار بد بود، محیط آلوده گودال باعث شده بود تا او بیمار شود و بعد از چند سال به خاطر بیماری لثه تمام دندان‌هایش یکی پس از دیگری افتاد.

 

با این حال بیماری مادر او باعث شد که بقیه اعضای خانواده‌اش هم از راز این دو نفر با خبر شوند. به این ترتیب آنها مسوولیت رسیدگی به الشماری را در روزهای بیماری مادرش برعهده گرفتند، البته خانواده الشماری به‌ندرت به دیدنش می‌رفتند زیرا می‌ترسیدند توسط نیروهای عراقی دستگیر شوند. به گزارش سایت سماتک در این 22 سال، چند باری که الشماری از تنهایی خسته شده بود در نیمه‌های شب از پناهگاهش بیرون آمده و در همان نزدیکی چرخی زده بود اما خیلی زود از ترس اینکه مبادا دیده شود دوباره به گودال برگشته بود.

 

خروج از گودال
سال 2003 همزمان با سقوط رژیم عراق، سرانجام الشماری توانست برای نخستین بار از گودالی که 22 سال خانه‌اش بود خارج شود و رنگ آسمان را درحالی‌که خورشید درخشان در آن خودنمایی می کرد ببیند. الشماری هوا را با تمام وجود به داخل ریه‌هایش داد و باور نمی‌کرد که بار دیگر روی زمین قدم برمی‌دارد .

 

وقتی خبر داستان زندگی جواد الشماری در همه جا پیچید آژانس خبری آسوشیتدپرس با او به مصاحبه پرداخت و او درباره روزهای سختی که گذرانده بود گفت: «هیچ‌وقت باور نمی‌کردم که روزی بتوانم از پناهگاه نموری که در آن بودم بیرون بیایم و مثل همه، زندگی عادی داشته باشم. بعضی وقت‌ها فکر می‌کردم که مرده‌ام.

 

همه چیز در آنجا سیاه و تاریک بود. تنها چیزی که باعث شادی‌ام می‌شد عبادت بود. قرآن می‌خواندم و به اخبار گوش می‌کردم. برای اینکه بتوانم در آن حفره نفس بکشم مادرم یک لوله پلاستیکی از جایی که من بودم تا سطح زمین کشیده و سر آن را مخفی کرده بود و همین جریان هوای اندک باعث شد تا در تمام این سال‌ها زنده بمانم.»

 

در جست‌ و جوی کار
اکنون الشماری در اواسط دهه 50 زندگی است. از 9 سال پیش که وی از پناهگاه بیرون آمد در تلاش است تا با پیدا کردن کاری بتواند امرار معاش کند. هرچند بعد از سرنگونی رژیم صدام دولت کنونی عراق همه زندانی‌های سیاسی آن دوران را مورد عفو قرار داد و حتی به آنها در پیدا کردن شغل مناسب کمک کرد اما الشماری مشمول هیچ یک از این شرایط نشد زیرا زندانی که وی در آن بود با دستان خودش برای خود ساخته بود.

 

وی در این باره می‌گوید : دولت عراق مرا یک زندانی سیاسی نمی‌داند و من باید ثابت کنم که یک زندانی سیاسی هستم. مادرم تنها فردی است که داستان زندگی مرا می‌داند و او هم که نمی‌تواند مدارک لازم را فراهم کند.

صدام در کجا پنهان شده بود؟-عکس

۵۱۲ بازديد
صدام در کجا پنهان شده بود؟/ انتشار جزئیات جدید از دستگیری دیکتاتور سابق عراقصدام در کجا پنهان شده بود؟/ انتشار جزئیات جدید از دستگیری دیکتاتور سابق عراقصدام در کجا پنهان شده بود؟/ انتشار جزئیات جدید از دستگیری دیکتاتور سابق عراقصدام در کجا پنهان شده بود؟/ انتشار جزئیات جدید از دستگیری دیکتاتور سابق عراق

دیوید بارنت، عکاس

۴۹۹ بازديد


دیوید بارنِت، 1946 میلادی در امریکا به دنیا آمد. تحصیلات خود را در کالج کلورادو به صورت رسمی آغاز کرد. خیلی زود، فتوژورنالیسم را به عنوان حرفه اصلی خود برگزید. عکاسی از وقایع داخلی آمریکا آغاز فعالیت حرفه‌ای او محسوب می‌شد.

جنگ آمریکا در ویتنام  و عکاسی برای مجله «لایف» فصل دیگری از فعالیت‌های بین‌المللی را در زندگی‌اش رقم زد. بعدها از او به دلیل این مجموعه فعالیت‌ها در جشنواره‌ای که با حضور عکاس آسوشیتدپرس که عکس معروف جنگ ویتنام را منتشر کرده بود، تقدیر شد. ماجرای عکاسی بارنت و نیک یوت عکاس معروف آسوشیتدپرس به انتشار تصاویر کودکانی که بر اثر شلیک بمب ناپالم هواپیماهای آمریکایی دچار سوختگی شده بودند، برمی‌گشت. همان تصویر معروف از دختر بچه‌ای که بر اثر جراحت سوختگی برهنه شده و به همراه تعداد دیگری از کودکان گریه‌کنان می‌دوید. او یک عکاس آمریکایی بود که به بمب‌های آمریکایی که بر سر مردم ویتنام فرود می‌آمد، اعتراض داشت.

او به دلیل عکاسی حرفه‌ای خود از تحولات بیش از 70 کشور دنیا بارها جوایز بین‌المللی دریافت کرده است. کودتای 1973 شیلی، انقلاب 1979 ایران، قحطی و خشکسالی 1984 اتیوپی، ویران شدن دیوار برلین (1989) مداخله نظامی آمریکا در هائیتی(1994)، طوفان کاترینا، بازی‌های المپیک لندن و … بخشی از فعالیت‌های بین‌المللی اوست. او همچنین مجموعه عکس‌های اختصاصی و انحصاری از بسیاری از شخصیت‌های برجسته و سیاسی جهان از انقلابیون و رهبران نهضت‌های مختلف گرفته تا روسای جمهور کشورش همچون باراک اوباما دارد.

او در جریان یک سفر 44 روزه به ایران از روزهای انقلابی 1979 مردم عکاسی می‌کند.  روایت تصویری او از این حضور 44 روزه در مجله تایم منتشر ‌شد. محوریت مجموعه عکس او بازگشت امام خمینی(ره) به ایران و روزهای رفتن شاه از ایران بود. تایم با انتشار این مجموعه عکس امام خمینی(ره) را با عنوان «مرد سال» در دنیا معرفی کرد. در سال 2009 بارنت این مجموعه عکس را تبدیل به یک کتاب کرد. «44 روز: ایران و بازسازی دوباره جهان» عنوان این کتاب بود که در واشنگتن به چاپ رسید. بارنت بعضی از این تصاویر به صورت سیاه و سفید و بعضی را هم به صورت رنگی چاپ کرده است.

روز گذشته در تماس تلفنی با این عکاس جمعی از خاطرات او و نظراتش در رابطه با انقلاب و امام خمینی را دریافت کردیم. در ادامه گفت‌و‌گوی با دیوید بارنت عکاس آمریکایی انقلاب را می‌خوانید:

 جناب بارنت به عنوان سوال اول خوشحال می‌شویم که قدری از خاطرات خود به ما بگویید. خاطرات همان روزهایی که به ایران آمدید و شاه از ایران رفت و شما آن وقایع را به تصویر کشیدید.

با عکس‌هایم از انقلاب می‌خواستم روزهای این تاریخ و واقعه مهم را نشان دهم

آخر این هفته دوباره نگاهی به تقویم می‌انداختم و متوجه شدم که چند روز است که شاه از ایران رفته است و تصور می‌کنم که فردا سالگرد بازگشت آیت‌الله خمینی از فرانسه به ایران است.

وقتی دوباره به تصاویرم نگاه می‌کنم می‌توانم بگویم که با این تصاویر قصد داشته‌ام که روز به روز این تاریخ و واقعه مهم و بزرگ را نشان دهم.

روزی که هواپیما به ایران رسید، اتفاق بزرگی در تهران جریان داشت. من آن روز در فرودگاه بودم. البته خیلی به هواپیما نزدیک نبودم اما تصاویر خوبی را آن روز از بازگشت آقای خمینی ثبت کردم. این اتفاق و حضور مردم در خیابان‌ها برای من بسیار جذاب بود. برای من دیدن واکنش مردم در خیابان‌ها بسیار جذاب بود. خیابان‌ها پر از مردمی بود که از دیدن این تغییرات بسیار خوشحال بودند.

شما چندین تصویر معروف از انقلاب در ایران دارید اما در این بین یک تصویر شما از امام بسیار معروف شد و برروی جلد مجله Time هم قرار گرفت. چه شد که توانستید این چنین عکس‌هایی را ثبت کنید؟

من بعد از بازگشت امام یک هفته یا 10 روز را در مدرسه رفاه گذراندم. هر روز به آنجا می‌رفتم که عکاسی کنم. جمعیت بسیاری در آنجا حضور داشت و من از زمانی که ایشان برای مردم حاضر در حیاط مدرسه سخنرانی می‌کرد عکس‌هایی را گرفتم.

من یک عکاس تاریخ‌نگار هستم؛ انقلاب ایران را با عکس‌هایم به آیندگان نشان دادم

بعد از 4 یا 6 روز به من اجازه دادند که به داخل خانه رفته و از داخل اتاق‌ها و جایی که ایشان حضور داشت عکاسی کنم. این برای من به عنوان یک روزنامه نگار و یک عکاس بسیار مهم بود که توانستم به داخل آن خانه بروم و بتوانم عکاسی کنم. من بسیار از اینکه توانسته بودم این کار را انجام دهم خوشحال بودم.

من تصور می‌کنم که تصاویری که من در آن زمان ثبت کردم از مهم ترین و خاص ترین تصاویری بود که در آن زمان ثبت شد.

به عنوان یک عکاس من خود را تاریخ نگار می‌دانم؛ من با تصاویرم تلاش می‌کنم که به مردمی که در همان زمان زندگی می‌کنند یا مردمی که 37 سال بعد یا از نسل بعد هستند آنچه در آن زمان خاص اتفاق افتاده است را نشان دهم.

یکی از آن چیزهایی که من دوست داشتم انجام دهم این بود که بتوانم و امیدوارم به ایران برگردم و از آن زمان تابحال من به ایران برنگشته ام و بسیار علاقه دارم که به ایران برگردم تا بتوانم عکس‌هایم را به ایران بیاورم و نمایشگاهی را در تهران برگزار کنم. برخی از آنهایی که من در عکس‌هایم دارم احتمالا فوت کرده‌اند.  اگر فضایی باز شود و من بتوانم دوباره به ایران آمده و با این افراد دیدار کنم بسیار خوشحال می‌شوم. یکی از مسائلی که ما در عکس‌های خودمان نشان می‌دهیم تاریخی است که از طریق این عکس‌ها نشان داده می‌شود. ممکن است بسیاری از آن افراد فوت کرده باشند اما مطمئنم هنوز افرادی زنده هستند و علاقه‌مند هستم دوباره آنها را ملاقات کرده و حتی بعد از 37 سال بتوانم دوباره از آنها عکاسی کنم.

به عنوان کسی که در آن زمان حضور داشته است دوست داریم از زبان شما در مورد حس و حال آن روزهای مردم ایران برای ما بگویید.

مسئله این است که مردم زیادی بودند که خواستار تغییر بودند و ما از آن مطمئن هستیم و قطعا گروه‌هایی وجود داشته‌اند که در جایگاه‌های سیاسی و اجتماعی بدنبال تغییرات بوده‌اند و قطعا برای من حضور در چنین فضایی شگفت‌انگیز بوده است.

امام‌خمینی به اعتقادات خود پایبند بود و در آن شکی نیست

شما در مورد شخصیت امام خمینی چه نظری دارید؟

او (امام خمینی) کسی بود که بسیار به اصول خود پایبند بود و در این موضوع شکی وجود ندارد. و به نظر من او به اعتقاداتی که داشت بسیار پایبند بود.

امام خمینی شخصیت فوق‌العاده مهمی در جهان مدرن سیاسی و مذهبی بود

وقتی که امام خمینی فوت کرد شما چه حسی داشتید؟

من آن سال‌ها ایران نبوده‌ام اما می‌توانم این نکته را بگویم که امام خمینی شخصیت فوق العاده مهمی در جهان مدرن سیاسی و مذهبی بود. من از اینکه در آن دوران حضور نداشتم متاسفم.

به عنوان یک تاریخنگار و یک عکاس تلاش من بر این است که از طریق تصویر آنچه را آشکار کنم که چه کسی مهمترین و خاص ترین شخصیت را در جهان دارد. چه هر کدام از شخصیت‌های جهان چه امام خمینی. من علاقه دارم که با دوربین خودم به درون این شخصیت‌ها نفوذ کنم و آن را بشناسم و به مردم معرفی کنم و این چیزی است که من 50 سال از عمر خودم را وقف آن کرده‌ام.

رضا دقتی-عکاس

۵۱۳ بازديد


رضا دقتی
 (۱۳۳۱ در تبریز)، فتوژورنالیست فرانسوی ایرانی‌تبار نشریه نشنال جئوگرافی است که در دنیا او را با نام رضا می‌شناسند. رضا از ۱۴ سالگی عکاسی را خودآموز یادگرفته‌است. وی همچنین از دانشگاه تهران فارغ‌التحصیل رشته معماری است

روز ۱۳ ماه مه۲۰۰۵، وزارت امور خارجه فرانسه در نامه‌ای رسمی اعلام کرد که به پاس خدمات رضا دقتی، عکاس و خبرنگار ایرانی برای احیای مطبوعات آزاد، اشاعه آزادی بیان دردنیا، مبارزه برای احیای حقوق کودکان و مبارزه علیه استبداد، رئیس‌جمهور این کشور او را به مقام افتخاری شوالیه ملی لیاقت منسوب و به دریافت نشان شوالیه ملی لیاقت مفتخر کرده‌است.[۴]

مراسم اعطاء مدال ملی لیاقت فرانسه به رضا دقتی از سوی دولت این کشور دوم نوامبر ۲۰۰۵ با حضور رئیس و چند تن از سناتورهای مجلس سنای فرانسه، رسانه‌های خبری، اندیشمندان ایرانی، افغان و فرانسوی برگزار شد. مدال ملی لیاقت فرانسه بالاترین نشان کشور فرانسه‌است و به کسانی اعطا می‌شود که در راه اهداف انسان‌دوستانه و اعتلای این فرهنگ تلاش کرده‌اند. رضا دقتی اولین ایرانی است که به دریافت این نشان نایل آمده‌است